تحقیقات جدید به ما نشان می دهد که چگونه می توانیم با درنظر گرفتن برخی موارد خلاق باشیم و در این هنر شخصیتی، منجصربفرد و دست نیافتنی باشیم.

مفهوم خلاقیت در  معنای ظاهری، یک دریافت ناگهانی و یکباره است که بصورت یک ایده، شعر، آهنگ و یا راه حلی برای یک رفع یک مشکل ظهور و بروز می کند. ما بطور معمول این واژه را برای افرادی همچون استیو جابز (مخترع)، لادویگ ون بتهوون (آهنگساز)، والت ویتمن (شاعر) و الون ماسک (حلال مشکلات) به کار می بریم.
همیشه به نظر می رسد که فاصله ی این افراد با انسان های عادی بسیار زیاد است. ما فکر می کنیم که اختراعات و ابتکاراتی که دارند، از دنیایی دیگر به آن ها الهام شده است و استعداد خلاق آن ها مرموز به نظر می رسد. حتی برخی دیگر عقیده دارند که این افراد با یک توانایی خاص خلاق به دنیا آمده اند.
این در حالی است که تحقیقات اخیر بر روی خلاقیت نشان داده است که تنها 10 درصد از ژن های ما می توانند ژن خلاق باشند و مابقی آن اکتسابی است و راه حل هایی در مورد اینکه چگونه می توانید این راه به درون دنیای ناشناخته خلاقیت را بیابید وجود دارد که در ادامه آنها را با هم مرور خواهیم کرد.

از سوال “چگونه” دست بکشید
اولین راه خودش یک پارادوکس است همانطور که به شما می گوید از این سوال دست بردارید. هنگامی که شما از این سوال که “چگونه باید انسان خلاقی شوم؟ ” دست می کشید، از ادامه دادن راه دیگران نیز صرف نظر می کنید و به جای آن در خود به دنبال راهی برای رسیدن به خلاقیت می گردید. شما می توانید این بررسی درونی را زمان هایی در روز که ذهنتان آزاد است، آغاز کنید.
در ابتدا مغز شما 20 درصد از انرژی بدنتان را در هنگام استراحت استفاده می کند. هنگامی که شما در خواب هستید، چرت می زنید و یا بر روی تخت خود دراز کشیده اید، مغز شما در حال جمع آوری ایده های متفاوت و برقراری ارتباط بین آن هاست و شما را آماده می کند که تا جایی که امکان دارد خلاق باشید. اگر می خواهید خلاق باشید، باید زمان های بیشتری را در روز برای خودتان خالی کنید.
برای قدم زدن به بیرون بروید و اجازه دهید تا مغزتان آزاد باشد. در زمان ناهار، بعد از ناهار، بعد از ظهر و یا در پایان روزِ کاری، قدم زدن باعث می شود تا مغزتان همانند یک ماشین زمان عمل کرده و خاطرات گذشته را حتی همراه با بوی آن ها برای شما یادآوری کند. در این زمان می توانید تکه های پازل را در کنار یکدیگر قرار دهید و یک الگوی خلاقانه برای خودتان بسازید.

به خودتان تعهد بدهید که معمولی نباشید.
بی شک این یک هنجار نیست که بیشتر مردم خلاق نیستند بلکه این است که مردم خود می خواهند که خلاق نباشند. به همین دلیل از اینکه بخواهید معمولی باشید دست بکشید. حتما نباید غیرعادی باشید و یا برخلاف عرف جامعه رفتار کنید اما اگر نگاهی به درون خود بیاندازید، می بینید که بخش هایی در درون شما هستند که با تجربه ی زندگی همیشگی تان همخوانی ندارند و منتظر هستند تا خلاقیتتان را آغاز کنید. من این را معممولی نبودن می نامم.
درحقیقت تحقیقات نشان می دهد افرادی که ترجیح می دهند معمولی بمانند کمتر خلاق هستند. آن ها از ویژگی های ضروری لازم برای خلاقیت برخوردار نیستند.

“شروع برای تجربه” ویژگی خاصی برای خلاقیت است و زمانی فعال می شود که شما خودتان را از زنجیر معمولی بودن رها کنید. این موضوع شبکه ی غیرمتمرکز مغز که بسیار برای خلاقیت ضروری است را فعال میکند.
اگرچه ممکن است در ابتدا کمی گیج کننده به نظر برسد ولی شما می توانید قدم به قدم پیش بروید. یکی از دوستان قدیمی تان را خبر کنید و در خیابانی که نمی شناسید برای مدتی طولانی قدم بزنید. برای انجام کارهایی که دوست دارید اقدام کنید و ادامه این روند باعث می شود که از نتایج این کارها متعجب شوید.

در مقابل شلوغی تسلیم نشوید.
بیشتر مردم سعی می کنند تا جایی که امکان دارد روزشان را برنامه ریزی کنند. ولی باید پذیرفت که بسیاری از این برنامه ریزی ها شما را از خلاقیت باز می دارند. ولی می توانید با کنار گذاشتن یک ساعت در روز برای فعالیت های غیر کاری، تغییر را آغاز کنید.
شما می توانید کلمات کلیدی که دوست دارید را در یک موتور جستجو وارد کنید و بعد از 30 دقیقه همه ی آن ها را بنویسید تا ببینید مغزتان درگیر چه موضوعاتی است. با آن ها داستانی بنویسید که همه ی آن ها را شامل می شود. لازم نیست بترسید، مطالعات نشان داده اند که 75 درصد از یافته های علمی کاملا نا خواسته بوده اند. پس تجربیات کم شما هم جواب می دهد.
شلوغی و بی نظمی را شما نمی سازید، کافی است بیدار شوید، میبینید که شلوغی در صندوق ایمیل شما، خانه و کار منتظر شماست. به جای واکنش فوری به آ ن ها و برنامه ریزی سریع برای روزتان 30 دقیقه دست نگه دارید. بنشینید و از خودتان بپرسید: فرصت من در این موقعیت کجاست؟ شما می توانید کارهایتان را اولویت بندی کنید، آن هایی که اهمیت کمتری دارند دیرتر انجام دهید و یا حتی از کارهایی که ارتباطی با زندگی شما ندارند صرف نظر کنید. هنگامی که این کار را انجام دهید می بینید که خلاقیت شما آغاز شده است.

تسلیم الهام شوید.
وقتی به شما چیزی الهام شود، احساس خوش شانسی می کنید. ولی الهام با شانس صورت نمی گیرد. اگر برای خودتان در روز زمان بندی داشته باشید می توانید الهام شدن خلاقیت را حس کنید. الهام یک موضوع، سه بخش ساختاری دارد که میتوانید آن را بسازید.
اولین قدم تقدیر از زیبایی پدیده ها، اشیا و دنیای اطرافمان است. ممکن است این کار با سردرگمی همراه باشد ولی به عمل مثبتی ختم می شود. برای شروع به صورت آنلاین چیزی را پیدا کنید که زیباییش شما را محو خود کند. آنقدر به آن نگاه کنید تا حس تقدیر شما را از آن زیبایی بر انگیزاند. بعد از آن برای 15 تا 30 دقیقه کنار بنشینید و به ذهنتان اجازه دهید تا از سردرگمی خارج شود. (آیا دوست داشتی آن را داشته باشی؟  آیا راهی برای به دست آوردنش وجود دارد؟ آیا فقط دیدنش کافی است؟) و ببینید چه انگیزه ای برای شما ایجاد می کند ( آیا می خواهید شعری در مورد آن بسرایید؟ از آن پرینت می گیرید وبی دلیل آن را به ژورنالتان اضافه می کنید؟) در آخر هفته می توانید بررسی کنید که ذهن ناخوآگاه شما کجا بوده است.
این نوع عمل معمولا چیزی در مورد شما نمایان می کند که سابقاً اطلاعی از آن نداشته اید ولی جالب است که بپرسید: “چرا من باید این هفت عدد عکس را در آخر هفته انتخاب کنم؟” ، ” آن ها در مورد من چه چیزی را نشان می دهند؟”

زندگی انتزاعی را تمرین کنید.
تمام کارهایی که در زندگی انجام می دهید و یا حتی انسانهای پیرامون شما، می توانند به صورت انتزاعی و سمبولیک باشند. این می تواند «+» یا «ـ» یا هر علامت دیگری باشد. می توانید زندگی خودتان را دسته بندی کنید.
به برنامه ی امروزتان نگاهی بیاندازید، کدام یک مثبت و کدام یک منفی است؟ احتمالا برنامه هایی وجود دارد که هم مثبت هستند و هم منفی(+ـ). این باعث می شود تا شما بپرسید: چگونه می توانم مثبت را در زندگی ام افزایش دهم؟ شما زندگی خود را انتزاعی کرده اید در نتیجه خلاقیت مغزتان را به کار انداخته اید.
این روش ها هر چند به نظر دست نیافتنی می آیند، ولی قابل انجامند. انجام هر کدام مستلزم وجود زمان آزاد مشخص در روز است. وقتی شما انجامشان می دهید آن ها باعث شروع خلاقیت در ذهن شما می شوند. این است که شما خواهید دید که خلاقیت همیشه در دستان شما بوده است، فقط باید مقداری تمرکز را کنار می گذاشتید و به ذهنتان اجازه خلق ایده جدید می دادید.
اگر به دنبال راه های بیشتری برای خلاقیت هستید می توانید کتاب های زیر را تهیه کنید:
Tinker,Dabble,Doodle
Unlock the power of the unfocused Mind

سرینی پیلی ( Srini Pillay)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *