ما معمولا تصمیم گیری را با نتایج آن اشتباهی می گیریم.

ما در همه ی شرایط، چه شخصی و چه حرفه ای نیاز به تصمیم گیری داریم. یک تصمیم خوب دقیقا چه نوع تصمیمی است؟ در ظاهر پاسخ به این سوال آسان است ولی در واقعیت این طور نیست.
من اخیرا کتابی به نام ارزش گذاری بر تصمیم گیری نوشته ام ، بگذارید از کتابم مثالی برای شما بیاورم. شرایطی را تصور کنید که رئیس یک تجارت تصمیم می گیرد تا قیمت ها را تغییر دهد. اگر از او بپرسید که بهترین تصمیم برای قیمت گذاری کدام است، می گوید: بهترین تصمیم برای قیمت گذاری ، تصمیمی است که فروش شرکت من را افزایش دهد و یا بیشترین سود را برای من داشته باشد. زمانی که شرایط تجارت من بحرانی باشد، بهترین تصمیم، تصمیمی است که شرکت من را از نابودی نجات دهد.
این موضوع برای تصمیم گیری های شخصی نیز صدق می کند. تصور کنید من و همسرم می خواهیم برای تعطیلات تابستان به گردش برویم. ما برای انتخاب جزئیات گردش نیاز به تصمیم گیری داریم.چه تصمیمی می تواند برای ما بهترین تصمیم باشد؟ بیشتر مردم پاسخ می دهند که بهترین تصمیم، تصمیمی است که گردشی لذت بخش و شادی را با مقدار معینی پول برای ما بسازد.
مشکل تمامی این پاسخ ها ، این است که آن ها فقط نتیجه را در نظر می گیرند و به پروسه ی تصمیم گیری توجهی نمی کنند.بی توجهی به پروسه ی تصمیم گیری به دو دلیل باعث ایجاد مشکل در نتایج می شود :

1. مشخص کردن تمامی نتایج یک تصمیم، دشوار (ویا گاهی غیر ممکن) است.
در پروسه ی تصمیم گیری، تصمیم در یک لحظه صورت می گیرد و نتایج آن ممکن است بعد از روزها، هفته ها، ماه ها ویا حتی سال ها بعد پدیدار شود. در واقع در بیشتر تصمیم ها، زمان پدیداری نتایج نامشخص است.
دقیقا مشابه با این موضوع، زمانی که یک شرکت قیمت هایش را تغییر می دهد، ممکن است هفته ها و ماه ها زمان بگذرد تا مشخص شود که آیا فروش آنقدر افزایش یافته است که بیش تر از پیش به شرکت سود برساند؟ شرکت هیچگاه نمی تواند متوجه شود که چند درصد از این افزایش فروش برای قبل بوده است زیرا قیمت ها تغییر داده شده اند. نکته ی مهم در اینجا این است که مشخص کردن دقیق نتایج کار بسیار دشواری است.

2. نتایج تصمیم گیری به فاکتورهای زیادی وابسته است که تصمیم گیرنده قادر به کنترل کردن آن ها نیست
مشکل دوم این است که برای پی بردن به اینکه آیا تصمیم، تصمیم خوبی است یا نه ، به نتایج آن نگاه می کنند: تاثیر فاکتورهای غیر قابل کنترل. بعد از تصمیم گیری و قبل از پیدایش نتایج تعداد زیادی عوامل غیر قابل کنترل خارجی بر نتایج اثر می گذارند. این اثرات ممکن است منفی و یا مثبت باشند.
بعد از گرفتن یک تصمیم محتاطانه و بررسی کردن شرایط ما برای سفر به گرند کنیون آماده شدیم. متاسفانه دقیقا بعد از حرکت با هوای بدی مواجه شدیم که بدتر و بدتر می شد.
سیل وارد جاده شده بود و تعداد زیادی اتومبیل با هم تصادف کرده بودند.به دلیل زمانی که از دست داده بودیم مجبور به بازگشت شدیم. ما هیچگاه نمی توانستیم این وضعیت را حدس بزنیم و در تصمیم گیری لحاظ کنیم. در این موارد اگر تصمیم گیری شما موفقیت آمیز نبود، مطمئنا این مشکل تصمیم گیری شما نبوده است.

3.برای تشخیص اینکه آیا یک تصمیم خوب است یا خیر ،تمرکز باید بر روی تصمیم گیری باشد نه نتایج آن
موضوع چه در مورد مسائل نظامی باشد،چه پزشکی و یا صنعتی ، کارشناسان تصمیم گیری در مورد اعتماد به نتایج برای ارزشیابی تصمیم، هشدار داده اند. به طور مثال در تصمیم گیری پزشکی هنگامی که پزشکان برای انتخاب راه حل های درمانی گوناگون به مراجعین کمک میکنند، همیشه برای آن ها از تصمیم گیری آگاهانه صحبت می کنند.
تصمیم گیری آگاهانه ی پزشکی، تصمیمی است که تمام اطلاعات موجود برای انتخاب های گوناگون را جمع آوری و ارزشیابی کرده است و انتخاب نهایی، نتیجه ی تامل پزشک و مراجعه کننده است.
توجه کنید که در تعریف تصمیم گیری آگاهانه هیچ صحبتی در مورد نتایج سلامتی بیمار نشده است.این بخش از قلم افتاده نشان می دهد که عوامل بسیاری خارج از کنترل بیمار و پزشک هستند که هنوز می توانند بر سلامتی بیمار تاثیر بگذارند. تحت این شرایط بهترین کاری که بیمار و پزشک می توانند انجام دهند این است که با یکدیگر مشورت کرده و تصمیمی آگاهانه بگیرند و آن را اجرا کنند.
این نکته ی ضروری فقط مختص به تصمیم های پزشکی نیست و تمامی موضوعات را در بر می گیرد.

با توجه به متن بالا تعریف من از یک تصمیم خوب این است:
یک تصمیم خوب،تصمیمی است که با فکر و تامل زیاد و با در نظر گرفتن تمامی عوامل مرتبط گرفته شود و با ارزش های شخصی مطابقت داشته و توضیح آن به دیگران ساده و قابل فهم باشد.

اوتپال هولاکیا
Utpal Dholakia

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *