آنچه از جزئیات تحقیقات در مورد ارتباط ذهن و بدن می توان فهمید این است که ذهن خودآگاه ما جزئیات اتفاقات را به یاد می آورد اما در مقابل، بدنمان اتفاقاتی از زندگی مان را که کمتر در مورش صحبت شده است، ذخیره می کند. محققین روانشناسی نوع رابطۀ بین ذهن و بدن ما را به صورتی که در ادامه می آید برای ما به سادگی توضیح می دهند:

حقیقت این است که بدن ما همیشه در حال صحبت با ماست اما ما پیام های آن را نمی شنویم. شنیدن صدای بدن احتیاج به تمرین دارد. به عنوان شخصی که دو سرطان را شکست داده است، کاملا یاد گرفته ام تا چگونه به صدای بدنم گوش دهم. بدن ما صحبت می کند ولی به زبانی صحبت می کند که ما قادر به درک آن نیستیم.

یک روز در مورد درد در پاهایم با پزشکم صحبت می کردم. او گفت که به بافت های نرم پاهایم آسیب رسیده است. از او پرسیدم که آیا هنوز می توانم به کوهنوردی بروم یا خیر؟

پاسخ او برایم جالب بود. او گفت: “هرکاری بخواهی می توانی انجام دهی. فقط به صدای بدنت گوش کن. زمانی که دردی احساس کردی دیگر ادامه نده.”

بعد از این که از فکر کردن دست برداشتم، متوجه شدم زمانی که دچار اضطراب عاطفی می شوم درد در پاهایم آغاز می شود. به یاد آوردم مادری دارم که به دلیل درد شدید در پاهایش نمی تواند به تنهایی راه برود. درد در پاهایم یادآوری بدنم به من در مورد این بود که مادرم در تمام زندگی اش از درد زیادی رنج می برده است.

چندین سال پیش مقاله ای در مورد یک پدر خواندم که هر سال در تاریخی مشخص، زمانی که از خواب بیدار می شد احساس شکم درد و سردرد داشت. مدتی زمان برد تا پی ببرد که مشکل چیست ولی در نهایت متوجه شد که در آن تاریخ، پزشکان تشخیص داده اند که پدرش مبتلا به سرطان است. مغزش خاطرات و ناراحتی های آن روز را فراموش کرده بود اما بدنش هنوز آن ها را در خود داشت. تحقیقات نشان می دهند که گاهی اوقات برخی خاطرات سرکوب شده در بخش هایی از بدن باقی می مانند و ممکن است تا بزرگسالی نمایان نشوند.

در کتاب ریچارد دیویدسون (Richard Davidson) به نام «زندگی عاطفی مغز شما» آمده است که ” گویی ذهن ما هم در بدن دارای جسم است”. مغز در حدود 3 پوند وزن دارد و در دو جهت ارتباط برقرار می کند. به بیان دیگر ذهن ما بر بدن و بدن ما بر ذهن اثر می گذارد. بدن ما از مغز دستورالعمل هایی می گیرد که ما آنها را آگاهی کلی می نامیم. بدن و ذهن با یکدیگر کار می کنند ولی در عین حال مستقل هستند.

مطالعات نشان می دهند که تجارب استرس زا در کودکی می تواند باعث ایجاد اختلال در سیستم ایمنی افراد در بزرگسالی شود و این موضوع می تواند مثالی از ارتباطی قوی بین ذهن و بدن باشد. مدلون ویزینتینر (Madelon Visintainer) محققی بود که در دهه های پیش ثابت کرد که حس ناتوانی باعث پیشرفت سرطان در بزرگسالی می شود. در آزمایشگاه حیوانات، زمانی که توانستند حس ناتوانی حیوانات بیمار را از بین ببرند مشاهده کردند که سرطان سریعتر بهبود یافته است.

این نتایج نشان می دهند که اتفاقات روان شناختی می توانند بر سلامتی و چگونگی درمان تاثیر بگذارند. مطالعات نشان می دهند که برخی بیماری های خاص، مربوط به شخصیت های خاصی می شود. برای مثال مونونوکلئوزعفونی به استرس در دوران مدرسه بر می گردد و یا هرپیز (بیماری پوستی همراه با تاول) به تنهایی مربوط است. همچنین دیده شده است که افراد توانسته اند با امید به زندگی، حفظ روحیه ی مثبت و کمک های اجتماعی سرطان را شکست دهند.

دکتر برنی سیگل (Bernie Siegel) عقیده دارد که اگر شما خودتان را دوست داشته باشید و روحیه ی خود را حفظ کنید می توانید هر نوع از بیماری را شکست دهید. او در کتاب خود به نام عشق، دارو و معجزه از تکنیک های زیادی نام برده است. تمرین دادن ذهن می تواند سلامتی و توانایی را افزایش دهد.

به یاد داشته باشید که ذهن و روح شما سلامتی روانی و فیزیکی شما را تعیین می کنند.

نویسنده: دیانا راب Diana Raab

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *